جدول جو
جدول جو

معنی عالی قدر - جستجوی لغت در جدول جو

عالی قدر
والامقام، بلندمرتبه، بزرگوار
تصویری از عالی قدر
تصویر عالی قدر
فرهنگ فارسی عمید
عالی قدر
(قَ)
بلندمرتبت. والامقام. بزرگوار. از القاب احترام که در اول نوشتجات و در سر پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
عالی قدر
والا ارج اوجمند بلند مرتبه والا مقام، از عناوین احترام آمیز که در مکاتبات به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
عالی قدر
ارجمند، بزرگوار، بزرگ، بلندمرتبه، جلیل، شریف، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، گران پایه، مفخم، والامقام، والا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عالی مقدار
تصویر عالی مقدار
عالی قدر، بزرگوار، ارجمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالم قدس
تصویر عالم قدس
در فلسفه عالم الهی، عالم اسما و صفات حق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی گهر
تصویر عالی گهر
دارای نژاد و نسب شریف، عالی گوهر، عالی نژاد، پاک نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
بزرگوار. از القاب احترام است که در اول نامه و پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ)
خواجه علی صدر، اصل او از خوارزم بود و در خراسان میزیست. وقتی محمد تیمور سلطان بر خراسان مسلط شد برخی از متعصبان اهل سنت شروع به اذیت و آزار شیعیان کردند و فتنه ها برپا ساختند تا اینکه این خواجه علی صدر بنا به درخواست امیر غیاث الدین محمد بن امیریوسف، به محمد تیمور سلطان گوشزد کرد که این اعمال موجب فتنه و تخریب مملکت میشود و بدین ترتیب دستور منع آزار شیعیان صادر شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 533)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خزل. ناحیه ای است واقع در دامنۀ سردسیر و 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد و در تابستان از خزل اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران. واقع در 21هزارگزی باختری شهرک، کنار راه عمومی مالرو قزوین. کوهستانی و سردسیر. 82 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، لوبیا، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت صنایع دستی کرباس و گلیم وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
شعبه ای از طایفۀ عالی انور هفت لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
(لَ مِ قُ)
عالم اسماء و صفات حق است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). صدرا گوید: عالم قدس عالم مجردات و عالم الهی است. رجوع به اسفار ج 2 ص 148 و رسائل ملاصدرا ص 292 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ثَ)
بلند. رفیع. والا: مساحت مملکت اسکندر در نظر همت عالی اثرش تنگ تر از حوصلۀمردم بخیل است. (حبیب السیر ج 4 از مجلد 3 ص 322)
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
آنکه همواره نام او بخوبی برده شود: و دائم موقر و محترم و عالی الذکر و نافذ الامر و مهیب و مطاع و سرور و دین پرور باد. (تاریخ قم ص 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
مولانا علی بدر، وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنۀ هرات بود. و در سال 791 هجری قمری که میرزا میرانشاه فرزند تیمور جهت دفع ف تنه حاجی بیک جونی قربانی به هرات آمده و در باغ زاغان منزل کرده بود، مولاناعلی بنزد او رفت و قصیده ای در مدح وی سرود که مورد پسند میرزا میرانشاه واقع شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 550)
لغت نامه دهخدا
تصویری از والا قدر
تصویر والا قدر
ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی اثر
تصویر عالی اثر
بلند رفیع والا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی ذکر
تصویر عالی ذکر
نیکیاد آن که نامش به خوبی برده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی گهر
تصویر عالی گهر
پاک نژاد شریف نسب
فرهنگ لغت هوشیار
اپرمرد ابرمرد طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد، آنکه به مرحله اعلای بشریت برسد زبرمرد
فرهنگ لغت هوشیار
بلند مرتبه والا مقام، از عناوین احترام آمیز که در مکاتبات به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالم قدس
تصویر عالم قدس
جهان آشویی جهان خدایی
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع پنجک رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی